فرار از واکسن

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست پسر عسکری است و همه جا صحبت اوست
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست یوسف فاطمه هست و دل ما کنعانش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست یوسف فاطمه هست و دل ما کنعانش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
همه را صف کرده بودند که قبل از اعزام واکسن بزنند. خودش را به هر کاري زد که واکسن نزند. ميگفت من قبلا جبهه بودم احتياج به واکسن ندارم. چند بار هم خواست يواشکي از صف رد بشود. اما نگذاشتند. نوبتش که شد، آستينش را که بالا زدند، ديدند دستش مصنوعي است. برش گرداندند.

+ نوشته شده در جمعه ۱۳۸۹/۰۴/۰۴ ساعت توسط روح اله
|
سلام به همه الا انقلاب فروش...