اشعار و شعر در باره شهادت امام صادق علیه السلام آبروی آدم همان امام غریبی که شانه اش خم بود به ر
آبروی آدم
همان امام غریبی که شانه اش خم بود
به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود
میان صحن حسینیه ی دو چشمانش
همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود
دل شکسته ی او را شکسته تر کردند
شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود
اگر تمام ملائک زگریه می مردند
به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود
حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
شتاب مرکب و بند و تعلل پایش
زمینه های زمین خوردنش فراهم بود
مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده
چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود
امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانه اش خم بود
سروده علی اکبر لطیفیان
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۱۰ ساعت توسط روح اله
|
سلام به همه الا انقلاب فروش...